انشا

انشا

تمامی تحقیق ها و پژوهش های کتاب های درسی را در این وبلاگ پیدا کنید

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۰۳

انشا : هرکه بامش بیش، برفش بیشتر

۹۶۸ بازديد
ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر
ما در ایران عزیزمان ضرب المثل ها و حکایت های زیادی با داستان و اتفاق های زیادی برخورداریم که یکی از ضرب المثل ها ن«هرکه بامش بیش برفش بیشتر»می باشد.
 
 
در روزکاران قدیم،در میان این همه ادم،دو همسایه دیوار به دیوار زندگی می کردند که یکی پیرمردی تنها و سالخورده بود و دیگری جوانی بشاش وکمتجربه.پیرمرد خانه ایی کوچک و درویشانه ایی داشت که برای مردی تنها کافی بود.اما دراین میان جوان کم تجربه برای خود خانه ایی بزرگ ساخته بود و همیشه پیرمرد را برای خانه ی کوچکش مسخره می کرد و پیرمرد هربار در مقابل سخنان گستاخانه ی جوان سکوت می کرد .گذشت و گذشت تا به فصل سرما و زمستان رسید،ابرهای سیاه امدند و گلوله های سفید برف از اسمان فرو امدند و بر روی سقف خانه ها و زمین و درختان نشست.نشست و ارتفاعش زیاد شد.به حدی که اهالی روستا به فکر برف روبی افتادند تا مبادا از سنگینی برف سقف بالای سرشان ریزشکند و دراین زمستان سرد و یخ بندان اواره شوند.پیرمرد و جوان نیز پاروهای خود را ازانباری بیرون اوردند وشروع به برف روبی کردند.پیرمرد به دلیل داشتن خانه ایی کوچک و سقفی کم زود کارش به اتمام رسید و توانست سقفش رااز برف خالی کند،اما مرد جوان به علت داشتن خانه و سقف بزرگ هنوز نیمی از برف را به پایین نفرستاده بود در حالی که از خستگی و سرمای زیاد توان ماندن نداشت.پیرمرد که باتجربه بود و همیشه در مقابل سخنان جوان گستاخ سکوت می کرد این بار لب به سخت گشود و گفت «هرکه بامش یبش برفش بیشتر»
 
هیچ زمان کسی را به تمسخر و سخره نگیریم،زیرا که ممکن است به همان علت مورد امتحان و خشم خداوند قرار بگیریم.بنابراین برای هرچه که خود یا دیگران دارند شکرگذار باشیم و هیچوقت برای چیزی کسی را مسخره نکنیم و علاوه براین کسی که چیز زیادتری دارد چه از نظر مال و ثروت و چه از نظر عشق و علاقه و محبت،مشکلات و سختی های ان هم زیادتراست.بنابراین باید با صبر و شکیبایی در مقابل سختی ها و مشکلات ایستادگی کنیم تا دراین مسیر موفق شویم
 
منبع: تحقیقستان
 

انشا درباره شانس

۵۳۴ بازديد
انشا درمورد شانس
پدیده شانس ، ایا منطقیه که بگیم من ادم خوش شانسیم یا بد شانس ، نمی دونم ازهرکی هم سوال میکنم نه ردش میکنه و نه قبولش داره
من خیلی از وقتا به این پدیده اعتقاد پیدا میکنم ، مثلا بعضی وقت ها بخصوص وقته امتحان ها یکدفعه میبینی یه معجزه میشه و سوالات امتحانم همونایی هستند که خونده بودم و یا یکدفعه یک تقلب از طرفه یکی از بچه های با معرفت کلاس به دست من میرسه و اونجاست که میگم شانس با من یار بوده.
 
 
یا اینکه وقتی امتحانم یا کاری که میخوام انجام بدم درست و حسابی از پسش بر نمیام میگم شانس نیاوردم یا شانس نداشتم
 
ولی خوب که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که شانس یه پدیده درونی است و به افکار مثبت و منفی خوده انسان بستگی داره
 
، واینکه میگم شانس اوردم یا نه اونم مربوط به همین افکاره ماست.
 
بعضی وقتا هم به تلاشی که برای انجام کار میکنیم داره
 
مثلا وقتی میبینیم کسی تو کارش موفق تره میگیم چه شانسی اورده طرف ولی فکره اینو نمیکنیم که چقد برای رسیدن به این جایگاهی که هست تلاش کرده و
 
زحمت کشیده و زود ربطش به شانس میدیم .
 
بعضی وقتا هم شانس و قسمت رو کنارهم میزاریم مثلا وقتی کسی تصادف میکنه و اتفاقی برایش میفته میگیم این اتفاق شانسش بوده ، یا اینکه قسمتش بوده
 
این اتفاق واسش بیفته .
 
اما اینجا به این فک نمی کنیم که اگه اون شخص احتیاط کرده بود شاید این اتفاق برایش نمیفتاد .
 
ولی خب بعضی وقتا هم یه اتفاقاتی میفته که خارج از اختیار ماست و اصلا انتظارشو نداریم مثلا برنده شدن یه ماشین ۲۰۰میلیونی در یه قرعه کشی بزرگ
 
خوب تو این قضیه باز میشه گفت اون نظرم که گفتم بستگی به افکار و تلاش انسان داره رد میشه ،اخه هرچقد هم بتونم مثبت فک کنم و بگم من برنده میشم
 
قطعا برنده نمیشم و این خودش میتونه یه شانس باشه
 
منبع: تحقیقستان
 

انشا درباره مادر

۳۰۹ بازديد
انشا درمورد مادر
میخواهم درمورد مادر این فرشته ی روی زمین بنویسم مادری که نه ماه مرا در دل خود پرورانده وحالا که بدنیا اورده و به این سن رسانده میخواهم چند کلمه بنویسم.
 
 
من ان چشمای مادرم وان لبخند زیبا و ان تبسم زیبا را که هر روز برروی من و خواهرم میزند هرگز فراموش نمی کنم مادر مهربانم چه بنویسم.
 
درمورد شما بهترین وصمیمانه ترین شاد باش های زندگی ام را به شما تقدیم می کنم ودستای نازنینت را هر روز می بوسم .
 
چند بهار و چند تابستان که از عمرم گذشته توهمان بهاری که هرگز تمام نخواهی شد و دست هایم را همیشه در دست میگیری و هرگز خسته نیستی وهمیشه
 
در قلب من میمانی .
 
مادرم مرا که هر روز روانه مدرسه می کنی و سلامتی من را در درگاه خداوند بزرگ خواستاری و ارزوی موفقیت من در درس هایم را داری.
 
خداوند مهربان شکر گزارم که این چنین مادری را خداوند به من عطا کرده .
 
منبع: تحقیقستان
 

انشا دربارهٔ زمستان

۳۳۵ بازديد
زمستان،فصل سرما،فصل پایان سرما،فصلی که میتواند نویدی برای در راه بودن بهار باشد. فکر کنید که زمستان نبود،دیگر بهار متفاوت نبود و شوقی به همراه نداشت.زمستان نشانه بزرگی خداوند و منشأ سرماست.اگر زمستان به جای سردی روی گرم داشت،دیگر نامش زمستان نبود،دیگر با امدنش شوقی نبود و با بارش الماس های سفید ذوغی در دلها نبود.
 
میتوان به زمستان نگاه دیگری داشت،زمستان خود را بی برگ و باری میسازد تا بارسیدن بهار تازگی خود را از دست ندهد،زمستان میتواند رویایی باشد،هم برای کسانی که در یک منطقه مرطوب زندگی میکنند و هم کسانی که در مناطق گرمسیر دیدن و تجربه کردن زمستان برایشان ارزوست
 
رویای زمستان میتواند متفاوت باشد ،دیدن بلور های برف،سرد شدن دستان و سرخی صورت زمانی که در مجاورت با سرما قرار میگیرد,این ها برای یک جوان یا نوجوان یک خواسته رویایی باشد،شاید برای کسی که این مطلب را میشنود طنز امیز باشد ولی اگر یک جوان که ذهن بازی دارد به اعماق وجود خود بیاندیشد و از خود بپرسد که در زمستان چه کارهایی را دوست دارد انجام دهد شاید یک مورد ،حتی کوچک هم پی ببرد ،هرگز فراموش نکنید که میتوان با چیزهای حتی کوچک هم رویا ساخت.
 
اگر لطف خداوند نبود چگونه زندگی داشتیم،شما فکر کنید که برف ها اسیدی بودند ،دیگرهیچ کس و هیچ چیزی در امان نبود ،همه ی موجودات به جای شور و شوق برای باریدن برف ،نگرانی و نفرت را در دل خود می پروراندند.
 
ای خدایی که مهربانی ات شامل همه ی موجودات میشود و خیر و صلاح هرکسی را بهتر از خودش میدانی تورا برای تمامی نعمت های که در اختیار ما قرا داده ای سپاسگذارم.
 
منبع: تحقیقستانsmile